تنگسیر

عمومی - شعر - حقوقی

تنگسیر

عمومی - شعر - حقوقی

ترجیع بندی برای لنگرگاه همیشگی ام بوشهر _ از آستاد منوچهر آتشی

ترجیع بندی برای لنگرگاه همیشگی ام : بوشهر

آه ای همیشه بندر

یابوی خسته ای که گاری بزرگ قصیل خلیج را

به سوی شوره زاران

بر شانه می کشانی و هرگز نمی رسانی

چه راه بی نهایتی

چه مژه های تلخ بلندی دارد این آفتاب

که غوا از سراب می رویاند

و زهر از بیابان می جوشاند

چه ظهر پر مخافتی

بندر

صیاد پیر خسته یک دنده

که تور سبز دریا را

غران رقص مدهش شوریده ها و شیر

بر کتف ها گره زده

با قصد روستاهای مطرود

می کشانی

هرگز نمی رسانی

چه اشتهای شومی دارد این آسمان

که می مکد پرنده و ماهی را

به آروارههای حریصش

و قحط می تراود

از بزاق پلیدش

بوشهر خون و قاچاق

بوشهر طاق جنی و خونی

جن قدیم خونی استعمار

بوشهر قهوه خانه و پر حرفی

بوشهر میر مهنا

دریانورد عاصی بی پروا

عیار کوچه ها و کوشک های پر خطر دریا

که ریسمان گیسوی وحشی را

بر کتف ناوهای انیران می تابانی

مغرور می کشانی

تا پیش پای بیرمی سرفراز

چون کهره های قربانی

بر خاک افکنیشان

همواره می کشانی و هرگز نمی رسانی

چه قوم بی شکوه فراموشکاری

دایدم آنچه مرد تواند داد

اما باور نمی کنند

تاریخ چه کاسب وقیح طلبکاری

بوشهر کار و بازار

بازار بوی ماهی

بوشهر شعر و شروه

بوشهر زار زار

در نوحههای بخشو ی پیرار

بوشهر شوره و شکوه

در چله های شبنم وشرجی

بوشهر بوی ماهی

و باز چه رازناک

می خواند آن غریبه شبگرد

در کنج قهوه خانه کاکی

پسین گینی ز بندر بار کردم

غلط کردم که پشت از یار کردم

رسیدم بر سر بست چغادک

نشستم گریه بسیار کردم

بوشهر ! آشیانه شوریدگان دریا دل

نادم به شوره و شکوه و فایز به ناله است

باکی به دام غربت و مفتون اسیر هجر

و آتشی به وادی حیرت

سوداییان بی سر و سامان خویش را

تا چند می دوانی و ... هرگز نمی رسانی؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد